تجرد موضوعی است که همه مبتلا به آن نمی‌شوند، اما تقریباً تمام افراد درگیر افزایش سن ازدواج شده‌اند. سن آغاز تجرد قطعی برای مردان 50 سال و برای زنان 45 سال است که عوامل و پیامدهای هرکدام متفاوت است. براساس آمار ثبت احوال یک میلیون و 300 هزار دختر و پسر قبل از سن تجرد قطعی در کشور وجود دارد که 75 درصد آن‌ها زنان هستند و 152 هزار مجرد قطعی وجود دارد که 59 درصد آن‌ها را نیز زنان تشکیل می‌دهند. توسعه؛ عامل اصلی تجرددر نشست "بررسی علل بی‌رغبتی به ازدواج" با حضور دکتر کرم حبیب‌پور؛ جامعه‌شناس و استاد دانشگاه و حجت‌الاسلام جعفر ساوالان‌پور اردبیلی؛ مدیر موسسه فرهنگی خانواده امین،که در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد برگزار شد دکتر حبیب پور اشاره کرد:جامعه آماری ما در این تحقیق 1200 دختر 25 تا 44 سال بود. در این تحقیق کیفی با دختران 33 سال به بالا مصاحبه گرفتیم؛ زیرا تعداد دختران 45 سال به بالا کم بود. بر اساس نتایج حاصله، عامل اصلی افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی توسعه و مدرنیته است. ما در دوران گذار هستیم و سنت و مدرنیته را با هم تجربه می‌کنیم که همین مسئله مشکل‌زا شده است. از طرفی سن ازدواج در تمام کشورها به‌ویژه کشورهایی که مدرنیته را تجربه می‌کنند، در حال افزایش است. از بعد دیگر افزایش سن ازدواج به دلیل بالارفتن سطح تحصیلات مطرح می‌شود که ایرادی ندارد؛ زیرا طبق آمار ازدواج‌هایی با این شرایط، دوام بیشتری دارند. نظریه‌های افزایش سن ازدواجاین استاد دانشگاه ضمن بیان این‌که نظریه‌های مختلفی به بررسی افزایش سن ازدواج پرداخته‌اند، گفت: نظریه اقتصادی کاملاً دیدگاه اقتصادی دارد. در این نظریه بر اساس مبانی اقتصاد خرد و کلان گفته می‌شود که افراد به دنبال رسیدن به بیشترین نفع با کمترین ابزار هستند. نظریه اقتصادی ازدواج را یک بازار می‌بیند که هرکس تلاش می‌کند بهترین انتخاب را داشته باشد، اما در نظریه فرصت مطرح می‌شود که در ازدواج با کسب موضوعی، موضوع دیگر از دست می‌رود. نظریه اجتماعی نیز که انگلهارت معروف‌ترین نظریه‌پردازان آن است می‌گوید ازدواج دیگر مانند گذشته نیست که هدف آن کسب امنیت برای دختران باشد، بلکه دخترها به دلیل استقلالی که پیدا کرده‌اند، امنیت دارند؛ لذا در حال حاضر ازدواج ارزش فرامادی پیدا کرده است. پیش از این عمدتاً ازدواج ارزش مادی و انگیزه اقتصادی داشت، اما در حال حاضر علاقه‌مندی مطرح می‌شود و بر همین اساس خانواده‌ها فرزند کمتری می‌آورند تا روی کیفیت آن‌ها کار شود؛ درصورتی‌که در گذشته به کمیت اهمیت می‌دادند.همچنین نظریه قابلیت دسترسی می‌گوید انجمن‌ها می‌توانند دسترسی افراد را برای ازدواج بیشتر کند. نظریه بعدی سرمایه‌های اجتماعی است که نقش تحصیلات در آن مطرح می‌شود. بر اساس این نظریه، دانشجویان کمتر ازدواج می‌کنند؛ زیرا هم درگیر تحصیل هستند و هم از لحاظ مالی شرایط مناسبی ندارند. نظریه جمعیتی نیز معتقد است به دلیل اتفاقاتی مانند جنگ نسبت جمعیتی دختران و پسران تغییر می‌کند و در نتیجه تعداد دختران بیشتر می‌شود. یک اندیشه هم وجود دارد که می‌گوید مذهبی‌‌ها زودتر ازدواج می‌کنند و دوام ازدواج آن‌ها بیشتر است. نظریه دیگر به نام نظریه نوسازی است که بسیار در ادبیات توسعه مطرح است و گفته می‌شود نوسازی در تمام عرصه‌ها وجود دارد، اما نوسازی فرهنگی عامل تغییر ارزش‌ها مانند افزایش سن ازدواج است.چرا سن ازدواج در دختران بالا رفته است؟حبیب‌پور درخصوص علل افزایش سن ازدواج در دختران بیان کرد: دختر با تحصیلات بالاتر می‌تواند شغل بهتری پیدا کنند، در نتیجه پسرهای بیشتری به او تمایل پیدا می‌کنند و او هم به دنبال پسر بهتری می‌رود. ارزش‌های این دختر فرامادی‌تر و سطح توقعاتش از فرد مناسب ازدواج بالاتر است. در حال حاضر با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که دختران با سن بالا با پسران بیش از چهار سال کوچک‌تر از خود ازدواج می‌کنند که 90 درصد آن‌ها به طلاق می‌انجامد که دلیل چنین ازدواج‌هایی، عدم مسئولیت‌پذیری پسر و شرایط مناسب مالی دختر است. این استاد دانشگاه با بیان این‌که معمولاً ازدواج در میان دختران دانشجو کمتر است، تشریح کرد: دختران در خانواده‌های پرجمعیت زودتر ازدواج می‌کنند. اعتماد کمتر به پسران، نگرش فرامادی به ازدواج، از دست دادن فرصت‌های مختلف به دلیل ازدواج، پافشاری کمتر خانواده‌ها برای ازدواج، طبقه اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی بالاتر و تحدید آزادی با ازدواج، از دیگر دلایل افزایش سن ازدواج در دختران است. پیش از این در جامعه، شهروند زن وجود نداشت، اما در حال حاضر دوراهی جنسیتی ایجاد شده که به معنی ورود زن به حوزه عمومی است. پس گفتمان زنانگی تغییر کرده است.پیامدهای تجرد قطعی در دختران در سطح فرد، خانواده و جامعه پیدا نکردن فرد مورد علاقه، آرمان‌گرایی و غرور کاذب، اختلاف طبقاتی، سخت‌گیری خانواده و این‌که دختران خواستگار نیستند و در نتیجه با از دست دادن فرصت نمی‌توانند دنبال مورد دلخواه خود بروند، علت‌های تجرد قطعی در دختران است که پیامدهای مثبت و منفی در سه سطح فرد، خانواده و جامعه دارد؛ پیشرفت در امور کاری و تحصیلی، استقلال و آزادی، احساس تنهایی و انزوا، سرخوردگی، احساس پوچی، فساد اخلاقی و نداشتن تجربه مادری، از پیامدهای فردی هستند. در سطح خانواده اگر دختر شاغل باشد، به نفع خانواده است و اگر نباشد، برعکس؛ دختر به پدر و مادر خدمات مراقبتی می‌دهد، خانواده‌ها مطمئن هستند که دخترشان دچار مشکلات زناشویی نمی‌شود. از سویی با فوت پدر و مادر دختر بدون حامی باقی می‌ماند که دولت باید وارد حمایت‌های مراقبتی و بیمه‌ای شود و درگیری با خواهران و برادران و سایر اعضای خانواده بیشتر خواهد شد.دختری که ازدواج نکند، نیرویی است که فقط به کار خود می‌رسد و درگیر خانواده نیست که این اتفاق به‌ویژه برای بخش خصوصی مثبت‌تر است. پیشگیری از تبعات طلاق در جامعه، کاهش موالید و پایین آمد نرخ فرزندآوری، جامعه بی‌روح، بی‌احساس و بی‌هدف، از بین رفتن قداست خانواده و ازدواج سفید از پیامدهای تجرد قطعی در جامعه است. چه باید کرد؟/ بیاموزیم دختر مجرد هم یک شهروند استنقش دین اهمیت زیادی دارد و علما می‌توانند در موعظه‌های خود به اهمیت ازدواج بپردازند. آموزش‌وپرورش می‌تواند این مسایل را وارد کتب درسی کند. اگر ازدواج دانشجویی ساماندهی شود، مفید است. دانشگاه به دلیل حضور هم‌کلاسی‌ها در کنار یکدیگر می‌تواند فضای خوبی برای آشنایی باشد. تغییر توقعات، اقدامات دولت، فراهم‌کردن شرایط اقتصادی، تعدیل عقلانی مهریه، جامعه‌پذیری مناسب دختران برای ازدواج، الگوپذیری مناسب در فیلم‌ها، گسترش فرهنگ وساطت که در حال حاضر به دلیل شبیه‌شدن به مداخله، افراد وساطت نمی‌کنند و تغییر نگاه مردم به دختر مجرد که نگاهی آسیب‌پذیر است، از اقداماتی است که باید انجام شود.باید بیاموزیم دختران مجرد هم یک شهروند هستند. ما نمی‌توانیم تمام مجردان را به تأهل برسانیم؛ پس باید حمایت‌های شغلی و بیمه‌ای را مانند یک شهروند کامل برای آن‌ها ایجاد کنیم؛ زیرا ممکن است از طرف خانواده حمایت مالی نشود.دلایل کندی ازدواجدر ادامه نشست جعفر ساوالان‌پور اردبیلی؛ مدیر مؤسسه فرهنگی خانواده امین، به عمده دلایل کندی ازدواج اشاره کرد و گفت: دخالت‌های بی‌جا و غیرمسئولانه دولت (که بسیاری از افراد دلایل اصلی افزایش سن ازدواج را به او ربط می‌دهند، اما در واقع ساختار جامعه این فرصت را پیش می‌آورد و مشکل نبود مسئول مشخص در حوزه ازدواج است)، هیجان آزادی‌های مدرن، قانون (که از نظر من مهم‌ترین دلیل است)، استقلال کاذب زنان و تعهدخواهی پارادوکس‌وار از مردان، دوزیستی در دنیای سنتی و مدرن، کنار گذاشتن وظیفه اصلی دولت نسبت به شهروندان و مطرح‌کردن بحث نفقه و مهریه به جای بیمه برای زنان، عدم هماهنگی قوانین مدنی، کیفری و خانواده، مشخص‌نبودن مسئولیت خانواده در نظام اجتماعی ایران، دوگانگی خاص به دلیل دوگانگی روابط اجتماعی در زنان ایرانی، نابه‌سامانی وضعیت اقتصادی و بخش تأمین‌کنندگی مرد در خانواده، اعتیاد و بزهکاری و گریزان‌شدن از ازدواج، سهولت ارتباط و دوستی‌های بی‌پایه و ازدواج سپید (ازدواج سپید آمار سنگینی ندارد)، بهره‌گیری سیاسیون از جمعیت زنان (سیاسیون هر زمان نیاز به رأی دارند، شروع به دادن شعارهای جذاب تبلیغاتی مانند حقوق زنان می‌کنند.)، عدم آموزش روش‌های صحیح رابطه جنسی (که فاعل و مفعول درست کرده‌ایم؛ درصورتی‌که هر دو فاعل هستند و کنش می‌کنند)، مشکل یافت و تناسب‌یابی از روش‌های سنتی در جامعه شهری و برخی جوامع روستایی، ازجمله دلایل کندی ازدواج هستند.مداخلات دولتی در نظام خانوادهنظام مکلف بی‌تکلیف و سرپرست بی‌مسئولیت، حمایت‌های غیرلازم، بی‌هدف و نمادین، تدوین قوانین غیرکارشناسانه و اجرای غیرمسئولانه‌تر، بلاتکلیفی قانون‌گذار در تدوین قانون و روشن‌نبودن وضعیت اجتماعی، عدم دسترسی به آمارهای دقیق، واردکردن موضوع نفقه، مهریه و اجرت‌المثل در دیون عام و تعیین قرار بازداشت و مجازات زندان، دخالت درون سازمان‌های دولتی به‌عنوان مراجع صالح مشاور دادگاه در امر خانواده از دخالت‌های دولتی هستند.به یک نمونه پارادوکس در قانون اشاره می‌کنم. ماده 53 قانون خانواده می‌گوید عدم پرداخت نفقه به همسر یا فرزندان (البته براساس قانون پسر دارا باید به پدر و مادر هم نفقه دهد که اگر ندهد والدین می‌توانند شکایت کنند) سه مجازات دارد؛ حبس تعزیری درجه شش (بین شش ماه تا سه سال)، وفق ماده 1130 حق طلاق به زوجه داده می‌شود، وفق ماده 1205 حق برداشت و توقیف از اموال زوج به زوجه داده می‌شود. از طرفی در ماده 22 آمده است که مهریه تا سقف 110 سکه مشمول دیون عام می‌شود که در صورت عدم پرداخت، حبس و وفق ماده 1205 برداشت و توقیف از اموال زوج امکان‌پذیر است. به همین دلیل یک پسر می‌گوید در صورت ازدواج دایماً باید هزینه بپردازم، پس ازدواج نمی‌کنم.هرم معکوس قوانیندر ایران قوانین از پایین و با قوانین جزیی شروع شده است و با گذشت زمان این هرم دایماً به جهات دیگر می‌رود و این وضعیت موجب له‌شدن افراد زیادی زیر بار قانون شده است. دولت در درجه اول باید بداند زن و مرد شهروند هستند و جنس نیستند. دوم باید بدانند که دادگاه برای راه‌یابی عدالت است. قانون ابهام دارد و وجود گریزگاه در قانون ما زیاد است. فشارهای پیش‌بینی‌نشده و تصمیمات سلیقه‌ای قضات از مشکلات و آسیب‌هایی است که باعث می‌شود زنان و مردان در برزخ وظایف و منافع بمانند.